جایگاه قواعد استظهار در حل مسائل مستحدثه
نویسنده:رضا اسلامی
ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی)
تهیه: پژوهشکده فقه و حقوق(گروه فلسفه فقه و حقوق)
چاپ اول: زمستان 1398
شمارگان: 400
قیمت: 110000 تومان
سخنی با خواننده
ظواهر الفاظ قرآن و سنت راه اصلی، عمده و غالب برای استنباط احکام شرع از این دو منبع و مرجع اساسی فقه است. کاربردیشدن کبرای کلی و مسلمِ حجیت ظواهر و بهرهگیری از آن برای استنباط حکم شرعی، در گرو تنقیح صغریات آن است. این مهم در بخش مباحث الفاظ اصول فقه به انجام میرسد. قالبهای لفظی مانند صیغه امر، صیغه نهی، قالبهای مفاهیم، اطلاق، عموم و غیره، برای تنقیح صغریات مزبور، در مباحث الفاظ بررسی و نتیجهگیری میشود.
دغدغه اصلی در مباحث الفاظ اصول فقه، کمک به شکلگیری فرایندی قابل اعتماد و معتبر برای برداشت معانی از الفاظ است که عمدتاً در حد ظاهر (در مقابل نص) شکل میگیرند. فرایند شکلگیری ظاهر برای استنباطکنندۀ حکم شرعی را استظهار مینامیم. نتیجه استظهار فهم اصل حکم مانند وجوب، حرمت، استحباب، صحت، جزئیت و غیره یا فهم اطلاق، تقیید، عموم، خصوص و غیر آن است.
امکان و چگونگی قاعدهمندی استظهار یکی از محورهای اساسی با قلمرو تأثیر فراوان و گسترده در مباحث اصول فقهی است. شخصیبودن استظهار در نگاه اول، هم امکان قاعدهمندی آن را با چالشهای مبنایی روبرو میسازد و هم دشواریهای اثبات و تدوین چنین قواعدی را به رخ میکشد. چنین دشواریهایی وقتی که فقه را پاسخگوی مسائل جدید (مسائل مستحدثه) و درنتیجه اصول فقه را پایگاه آمادگی و ورزیدگی آن برای این پاسخگویی بدانیم، دوچندان مینماید. گذر زمان و تحولات پیچیده فردی و اجتماعی در آن، انبوه موضوعات و مسائل فقهی جدید یا دگرگونشده در پیکرهای تازه را رقم میزند. این تغییرات کاربرد قواعد اصولی در فهم معتبر احکام موضوعات جدید یا متغیرشده از الفاظ قرآن و سنت را با دشواریهای بیشتر و گاه کمسابقه و یا بیسابقه روبرو میسازد.
برای پشتسرگذاشتن دشواریهای اصول فقهی فهم و استنباط احکامِ موضوعات نوپدید، در بخش استظهار از الفاظ قرآن و سنت، نخستین مرحله پژوهش و بازکاوی ظرفیتهای اصول فقه موجود است. این ظرفیت حاصل قرنها تلاش دانشمندان تیزبین اصولی با دقتهای خارقالعاده است که تنها اصولخواندههایی که سالها میراث گرانسنگ اصول فقه را زیر و رو کردهاند، به آن اذعان و اعتراف میکنند. این میراث عظیم نوآوری و نظریهپردازی جدید را مانع نمیشود، بلکه تحریک و تشویق هم میکند؛ اما ازآنجاکه جنس دانش اصول فقه جنس منطق و کبریپروری برای مسائل فقهی است، این انتظار را درست میکند که در دایره مسائل موجود فقهی نیست، بلکه منطق و کبراهای مسائل جدید فقهی را هم میتواند در خودش پروریده باشد.
پژوهش حاضر رسالت بزرگ کاوش و بازتدوین قواعد استظهار در اصول فقهِ پرمغز و گسترده امامیه را با هدف بهکارگیری آن در پاسخدهی فقه به موضوعات نوپدید بر عهده گرفته است. پژوهشگر و نگارنده فرهیخته این پژوهش حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای رضا اسلامی(اسفندیاری) است. این اثر حاصل بهکارگیری دانش و خبرویت جامع ایشان در اصول فقه، همراه با دقت نظر کافی و تتبع لازم، بهویژه در بخشهای کاربرد نتایج اصولی در فقه مسائل مستحدثه، طی چند سال تلاش پیگیر و طاقتفرسای ایشان در پژوهشکده فقه و حقوق است. صمیمانه سپاسگزار زحمات ایشان هستیم.
پژوهش تا رسیدن به مرحله نهایی که اکنون پیش روی خواننده گرامی است، مراحلی از نظارت و ارزیابی را در پژوهشکده گذرانده است که در پیامد آن چندین نوبت اصلاحات جزئی و کلی به قلم پژوهشگر ارجمند انجام شده است. نقشآفرینان در این مراحل بهترتیب زیر بودهاند:
1. ناظرِ بیش از نیمی از پژوهش، حجتالاسلام و المسلمین حسنعلی علیاکبریان مدیر گروه فلسفه فقه و حقوق اسلامی؛
2. مدیرگروه دانشهای وابسته فقه، حجتالاسلام و المسلمین محمدعلی خادمی کوشا که پژوهش در این گروه به انجام رسیده است؛
3. اعضای شورای پژوهشی طرحنامه و متن تحقیق، علاوه بر مدیران گروههای یادشده، حجج اسلام و المسلمین آقایان محمد قائینی، دکتر کاظم قاضیزاده و دکتر محمد صالحی مدیرگروه مسائل فقهی ـ حقوقی؛
4. مدیر اداره پژوهش و دبیر شورای پژوهشی، حجتالاسلام و المسلمین رسول نادری و کارشناس مرتبط جناب آقای غفار شاوهای. از همه این عزیزان و نیز از نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی که عهدهدار آمادهسازی فنی و چاپ و نشر اثر حاضر بوده است، سپاسگزاریم.
سیفالله صرامی
مدیر پژوهشکده فقه و حقوق
فقه و اصول از مهمترین علوم حوزویاند که ادوار و اطوار مختلفی را پشت سر گذاشته و در حرکت تکاملی خویش به توسعه و تعمیق بسیار رسیدهاند. احاطه و اشراف بر کلیت این دو علم و کشف ابعاد و زوایای آن نیازمند وقت و دقت کافی و فراهمبودن ابزارهای مقدماتی است؛ ولی ما میتوانیم بر ابعادی از این دو علم متمرکز شویم که جذابیت بیشتر دارد و کارآمدی هر دو علم را بیشتر نشان میدهد و در عین حال باید از زبان سادهتری استفاده کنیم و ژرفاندیشی فقها و اصولیان شیعه را به گونهای بازگویی کنیم که هم محتوا بهخوبی منتقل شود و هم ارتباط مباحث با یکدیگر کشف شود و هم از دام تعقیدات لفظی و معماهای متون پیچیده تخصصی که راهیابی به معنا را دشوار میسازد، رها گردیم. بدینگونه میتوانیم بستری بهتر برای معرفی این دو علم فراهم آوریم.
ما از میان انبوه مباحث اصولی به تبیین بخشی از مباحث الفاظ در قالب قواعدی چند پرداختهایم که به بهترین وجه میتواند بهکاربردیسازی علم اصول کمک کند و از میان دریای مباحث فقهی به جمعآوری مسائل مستحدثهای رو آوردهایم که در آنها حل مسئله بر قبول قاعدهای از قواعد استظهار لفظی متوقف بوده است؛ بدین ترتیب هم جایگاه علم فقه در پاسخگویی به نیازهای جهان معاصر و مشکلات نظری جامعه اسلامی شناخته شده است و ارتباط فقه و زندگی از راه استفتائات جدید و حل مسائل نوپدید بر طلاب جوان و دیگر علاقهمندان به فقه و اصول بهتر دانسته شده است و هم از ارزش و اهمیت علم اصول به عنوان مبنای استدلال فقهی و دخالت تام آن در استنباط احکام شرعی دفاع شده است و در عین حال تنقیحی در مباحث صورت گرفته که راه رسیدن به محتوا را کوتاهتر و ارتباط مقدمه با نتیجه را ملموستر میکند.
پوشیده نیست که فقه و اصول مثار اختلاف و جولانگاه نظریات اجتهادی مختلفاند؛ از این جهت بهناچار در هر دو علم به آرای مشهور اعتماد کردهایم و در عین حال دیدگاه خاص خود و نقد و بررسی علمی را در مواردی به جهت تکمیل بحث آوردهایم؛ پس نه مجموعۀ مباحث دیدگاه فردی مؤلف را کاملاً منعکس میکند و نه نقض و ایرادها در مباحث فقهی و اصولی به نقطه نهایی رسیده است، بلکه هدف آن بوده که نمونههایی از مباحث اصولی پرکاربرد را در قالبی جدید معرفی شود که خود این قالببندی و بازسازی نیازمند ابتکار و نوآوری بوده است، خصوصاً در مباحث مربوط به قرینهشناسی و سپس نمونههایی از مسائل مستحدثه را که پاسخش مبتنی بر اتخاذ مبنا در بحث اصولی ما بوده است، آوردهایم و مخاطب که طلاب متوسط یا بالاتر هستند و نیز دانشجویایی که دروس مرتبط با فقه و اصول دارند، بدین ترتیب میتوانند آثار و ثمرات بحث فقهی و اصولی را بهخوبی درک کنند.
مباحث کتاب در هفت فصل اصلی جاسازی شده است و در این میان سه بحث تمهیدی داریم که در بحث اول از مفاهیم و کلیات و در بحث دوم از مبانی و پیشفرضهای اصولیان بحث شده که در آن، هم بهکارهای انجامشده نظر بوده و هم دیدگاه جدید همراه با نقد و بررسی دیدگاههای گزارششده افزوده شده است و درمجموع این فصل و فصل بعد از آن درباره اقسام ظهورات برای مقایسه ظرفیت اصول با آنچه هرمنوتیکدانان گویند، مطالبی مهم و اساسی دارد.
ناگفته نماند که شاید در بیان قواعد اصولی و سپس تطبیقات فقهی آنها گاه نوعی ناهماهنگی در پردازش بحثها دیده شود؛ ولی این مطلب ناشی از آن است که خصوصیت بحث اصولی گاه عنوانبندی خاصی را میطلبد که در بحث فقهی وجود ندارد؛ چنانکه عکس آن نیز صادق است؛ بنابراین در مواردی محدود، تفریق مجتمعات و تجمیع متفرقات شده است.
در پایان لازم میدانم از همه کسانی که با ارائه دیدگاههای انتقادی در طول سالهایی که این پروژه در حال اجرا بود، بر غنای بحث افزودند و نویسنده را به نکات مغفولمانده متنبه ساختند، قدردانی و تشکر وافر کنم. بهخصوص از مدیر پژوهشکده فقه و حقوق جناب حجتالاسلام و المسلمین سیفالله صرامی که مرحله به مرحله در بهثمرنشستن این تلاش اهتمام داشتند، ممنونم.
رضا اسلامی
پاییز 1398