گروه فلسفه فقه و حقوق؛

گزارش تفصیلی کرسی ترویجی «تبیین جایگاه کرامت»

این نشست روز یکشنبه 22/10/98 به همت پژوهشکده فقه و حقوق و مشارکت مرکز همکاری‌های علمی و بین‌المللی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در تالار امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزار شد.
حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی خادمی کوشا عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق به عنوان ارائه‌دهنده بحث، حجت‌الاسلام والمسلمین سیف الله صرامی رئیس پژوهشکده فقه و حقوق و حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی به عنوان ناقد و دکتر اسماعیل آقابابایی عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق به عنوان دبیر علمی در این نشست حضور داشتند.
در ابتدای نشست دکتر اسماعیل آقابابائی عضو هیئت علمی گروه مسائل فقهی و حقوقی به اهمیت بحث اشاره کرد و اظهار داشت: با توجه به این که کرامت انسان از زوایای مختلف جای بحث دارد و به رغم آن که تاکنون آثار علمی و همایش‌ها و نشست‌های مختلفی را به خود اختصاص داده، هم چنان ابعاد ناگفته آن بسیار است و در این جلسه جایگاه کرامت را به بحث می‌گذاریم.
 در ادامه حجت الاسلام و المسلمین محمد علی خادمی کوشا مدیرگروه دانش‌های وابسته به فقه به ارائه بحث پرداخت و بیان نمود: کرامت در ادبیات ما معنای روشنی دارد و تفاوتی بین معنای لغوی که عبارت است از شرافت، عظمت و فضیلت  و معنای اصطلاحی نیست. یکی از اقسام کرامت که محل بحث ما در اینجاست کرامت ذاتی است و به این معناست که انسان در مقایسه با موجودات دیگر از داشته‌های بیشتری برخوردار است. در مقابل کرامت اکتسابی که انسان‌ها با توجه به تلاش خود بدان دست می‌یابند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق بیان نمود: کرامت را در دو عرصه در فقه می‌توان بحث کرد:
الف - عرصه هایی که مورد پذیرش همه فقهاست  و به صورت کلی یا موردی آن را پذیرفته و مفسران هم بر آن صحه نهاده‌‌اند. مانند:
1- تعیین مصداق اهانت به مومن  که هر جا ضد کرامت باشد حرام به شمار آمده است و کرامت به عنوان موضوع در فقه مطرح است.
2- گاه عبارات شارع با توجه به معنای کرامت در معنایی بر خلاف ظاهر معنا می‌شود. نظیر آن که فردی خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) کلمات ناخوشایندی را به کار برد و از حضرت امیر ‌‌‌‌(علیه السلام) خواستند که زبان ایشان را قطع کند. پس از آن که حضرت برگشتند پرسیدند چگونه زبانش را قطع کردی فرمود با اعطای یک درهم!
3- سومین محور بروز کرامت انسانی در بنای عقلاست به این معنا که اصل بر کرامت است مگر آن که دلیلی بر خلاف آن باشد. به بیان دیگر می‌توان گفت کرامت یک اصل عقلایی است با این حال از ناحیه شارع قابل ردع است.
4- کرامت می‌تواند سببی برای احکام ثانوی هم باشد. مثلا اگر کسی برای دادن آب چیزی را که منع شرعی ندارد طلب کند مثلا بخواهد صدای حیوانی را تقلید کند، در این جا گرفتن آب چون با کرامت انسانی سازگار نیست می‌توان گفت وظیفه وی تیمم است. این بحث در فرض حرج که از اقسام حرج روحی است و کرامت قابل طرح و بررسی است.
در این موارد کرامت پذیرفته شده و همانند حق ابوت و بنوت قائم به شخص و غیر قابل مصالحه و انتقال است.
مدیرگروه دانش‌های وابسته به فقه عرصه دیگر بحث از کرامت در فقه را چنین برشمرد:
ب - عرصه دیگر جایی است که فقه نمی‌تواند از اصل کرامت بهره بگیرد. توضیح این که : اگر مطلبی از آیه و روایتی استفاده شود که در برداشت عقلایی خلاف کرامت به نظر می‌رسد، نمی‌توان به استناد اصل کرامت از آن چشم پوشی کرد. به عبارت دیگر نمی‌توان به کرامت چنان جایگاهی داد که هر حکمی از هر دلیلی هرگاه بر خلاف کرامت باشد، قابل قبول تلقی نشود.
برخی گفته‌‌اند: از یک سو، کرامت انسان در آیات و روایات پذیرفته شده و از سوی دیگر، در جعل احکام باید ویژگی‌های انسان که یکی از آنها کرامت است در نظر گرفته شود بنابر این هر چه مخالف کرامت باشد معلوم می‌شود حکم شرعی نیست.
در پاسخ این عده می‌توان گفت: هر جا درک کرامت بر اساس درک بشری باشد و به اعتبار آن بخواهیم حکم شرعی را باطل کنیم، پذیرفته نیست با این توضیح که:
1-  در قضیه خلقت آدم شیطان با این استدلال که « خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» خود را برتر از انسان می‌داند و  از سجده کردن طفره می‌رود؛ به حسب خلقت خود را برتر تصور کرده و می‌گوید سجده من برای آدم خلاف عقل و برداشت من است. این کرامت خودخواسته و خوددانسته است که در ادبیات فقهی پذیرفته نیست بلکه کرامتی قابلیت استناد دارد که خدا آن را کرامت بداند.
2- برخی تکالیف قرآنی مثل قضیه حضرت خضر که در آن فردی به ظاهر بی‌گناه کشته می‌شود: «حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلاَماً فَقَتَلَهُ» یا در قضیه حضرت ابراهیم به دلیل «إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» حضرت بدون هیچ اعتراضی اقدام به ذبح می‌کند. در این موارد، برداشت قرآن از کرامت متفاوت از برداشت عقلایی است و اگر مخالف کرامت باشد، حتی دستور امتحانی به آن لغو خواهد بود.
3- در ادبیات قرآنی برخی کیفرها مخالف کرامت است مانند « كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِين» که انسانی به واسطه گناه  تبدیل به میمون می‌شود.
4- در روایات راجع به هارون برمکی داریم که حضرت امر می‌کند فردی با اختیار خود داخل آتش شود. این به ظاهر خلاف کرامت است ولی فرد آن را پذیرفت و به هیچ وجه خلاف کرامت ندانست.
بنا بر این می‌توان گفت کرامت پذیرفته شده از ناحیه خدا ضابطه است و برداشت ما از کرامت راه به جایی نمی‌برد.
 سپس حجت الاسلام و المسلمین محمد علی ایازی به نقد مطالب ارائه شده پرداخت و اظهار داشت: راجع به بحث کرامت چند نکته را باید در نظر گرفت:
1- شارع به چیزی غیر از فهم ما تکلیف نمی‌کند.
2- آن چه گفته شد رد کرامت است نه تعدیل کرامت که در طرح پیشنهادی آمده است.
3- ما در تکالیف خود کاری به واقع نداریم. می‌گوییم قبلا چنین استنباطی می‌شد ولی الان کشف می‌کنیم که اساسا استنباط درست نبوده یا به شرایط تاریخی وابسته بوده است.
4- سیره عقلا حجیت ذاتی دارد و دائر مدار ردع و عدم ردع شارع نیست. از مطالب برخی از جمله علامه می‌توان این مطلب را برداشت کرد که در این صورت مسئله با آن چه گفته شد تفاوت اساسی پیدا می‌کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران بعد از بیان نکات مقدماتی، اصل مطالب ارائه‌دهنده را چنین نقد کرد:
1- شیطان از کرامت بحث نمی‌کند بلکه نفسانیت خودش را مطرح می‌کند و گرنه در همین قضیه ملائکه هم معترض بودند. اعتراض شیطان این بود که چرا به انسان کرامت دادی نه این که خود را در مقایسه با انسان دارای کرامت بداند.
2- در قضیه ابراهیم علیه السلام آمده است: «إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ» و قرآن آن را دستور مستقیم خدا معرفی نمی‌کند.
3- در خصوص مجازات‌های تکوینی و مسخ برخی گفته‌‌اند به صفت بوزینه درآمدند نه این که از نظر جسمی به بوزینه تبدیل شوند. «فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ» هم همین طور است نه این که واقعا خود را بکشند. مقصود کشتن نفس بود نه گرفتن جان به همین دلیل بعد از آن می‌گوید :«فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» و اگر واقعا کشته شده بودند توبه معنا نداشت.
4- مجازات‌های تشریعی برای مجرم هیچ کجا خلاف کرامت به شمار نمی‌آید. عقلا ممکن است چیزی را در زمانی حسن بدانند و در زمان دیگر قبیح به شمار آورند. چنان که برده داری روزی مطلوب بود و امروز نیست یا پرتاب از کوه و سنگسار را مطلوب می‌دانستند و امروز برداشت دیگری دارند. در عرفیات هم همین طور است. قبلا همه با یک لیوان چای می‌خوردند الان هر کس یک لیوان می‌خواهد و چای دادن با لیوان استفاده شده را توهین می‌دانند. این‌ها تغییر در مصادیق است.
5- قضیه هارون مکی علاوه بر این که به لحاظ سندی قابل خدشه است در صورت پذیرش از مراتب کمال به شمار می‌رود؛ مانند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا». وقتی فرد خودش انتخاب می‌کند که میدان جنگ رود خلاف کرامت نیست و هارون هم چون خودش انتخاب کرد منافاتی با کرامت انسانی ندارد.
6- این نکته که مراد از کرامت تکریم معنوی است درست نیست. اگر خبر از معنویت بدهد لوازم حقوقی دارد چنان که اگر کاغذی را بگوییم سند است حفاظت از آن جدی‌تر می‌شود.
7- نکته آخر این که در کرامت ذاتی بحث از رابطه انسان با خدا نیست بلکه از روابط بین انسان‌ها بحث می‌شود.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین سیف الله صرامی ضمن اشاره به اهمیت حوزه بحث، نقد خود را چنین بیان نمود: برخی از اشکال‌های من با آن چه آقای ایازی فرمودند مشترک است که از تکرار آن صرف نظر می‌کنم.
در بین مطالبی که ارائه دهنده محترم راجع به عرصه‌های فقه مطرح کردند، برخی مبهم است و برخی با مطالب بعدی تناقض دارد.
رئیس پژوهشکده فقه و حقوق در ادامه به بیان نکات ابهام و تناقض مباحث ارائه دهنده چنین گفت: سیره عقلا را ما حکم ساز می‌دانیم یعنی هر جا حکم شرعی نباشد  و عقلا حکمی را بیان کنند که با کرامت هم سازگار باشد، همین را ما حکم شرعی می‌دانیم و تفاوتی با حکم مستنبط از روایات ندارد.
به نظر می‌رسد ایشان بین کرامت مورد قبول عرف عقلا و کرامت شخصی تفکیک می‌کنند. کرامت شخصی یا به تعبیر ایشان خودخوانده و خودخواسته اصلا محل بحث نیست و باید از کرامت عرفی و عقلایی سخن گفت و آن را معیار دانست. با پذیرش کرامت عرفی، مطالب بعدی ایشان زیر سوال می‌رود.
ایشان گاهی کرامت را دارای عنوان اولی و گاهی عنوان ثانوی می‌داند که هر دو جای اشکال دارد. وقتی به سیره تمسک می‌کنیم خود سیره اماره‌ساز است و اگر روایتی مخالف آن بود بین برداشت از سیره عقلا که مطابق کرامت است و آن روایت، تعارض رخ می‌دهد. اما اگر بگوییم کرامت امر ثانوی است، دلیلی بر ثانوی بودن نداریم.
عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق در ادامه افزود: مسئله کرامت با حرج نیزخلط شده است. حرج غیر از کرامت است و اگر اجرای حکمی حرجی شده ممکن است دلیل دیگری غیر از کرامت داشته باشد.
هر کس «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» را به عنوان دلیل بپذیرد، دیگر از کرامت خودخوانده سخن نمی‌گوید.
نکته دیگر راجع به مطلبی است که آقای ایازی در مورد قضیه حضرت ابراهیم فرمودند. در ادامه آیه از قول حضرت اسماعیل آمده است: «يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ» و از خواب حضرت به امر تعبیر می‌شود و با نذر و امثال آن سازگاری ندارد.
سپس به اساتید حاضر در جلسه فرصت داده شد تا سؤالات خود را در موضوع مطرح شده بیان کنند؛ از جمله مهمترین سؤالات بیان شده بدین شرح است:
پرسش اول: فرمودید کرامت معنای روشنی دارد و همه جا به یک معنا به کار می‌رود حال آن که کرامت به معنای اعجاز هم داریم و با بحث شما سازگاری ندارد. کرامت را اگر به معنای شرافت بدانیم در اصطلاح به چه معنا می‌دانید؟ به نظر می‌رسد بدون موضوع شناسی و بیان دقیق معنای کرامت نمی‌توان سراغ مباحث بعدی رفت.
پرسش دوم: در حقوق امروزی هم کرامت را به عنوان اصل اولی می‌پذیرند ولی هیچ‌کس بر مبنای کرامت حکم نمی‌دهد بلکه از آن اصولی استخراج و استنباط می‌شود مانند حق آزادی حق حیات و ... . به بیان دیگر، در حقوق کسی اصل کرامت را اصل حاکم نمی‌داند. در فقه هم همین طور است اگر اصل کرامت را اصل حاکم می‌دانید چرا در هیچ روایتی بدان اشاره نشده است؟
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین خادمی پاسخ به اشکالات مطرح شده مطالب خود را در چند نکته خلاصه نمود:
1- فهم کلام الهی به عهده مردم نیست و گرنه « يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ» معنا پیدا نمی‌کرد.
2- ظواهر قرآن تا جایی که قرینه بر خلاف نداریم حجت است. در کرامت هم تا خلاف آن را نداشته باشیم بر اساس همان ظاهر عمل می‌کنیم.
3- مقصود من از کرامت خودخواسته همان برداشت عقلاست نه فرد خاص.
4- کرامت در روایات به معنای امانت هم آمده است که می‌شود کرامت معنوی نه این که ناظر به امکانات مادی باشد.
5- کسی کرامت را اصطلاح ندانسته و ما هم بر همین سبک بحث را دنبال کردیم و می‌کنیم.
6- بنای عقلا در جایی که با بنای مولا یکی باشد و به اصطلاح هم مسلک باشند حجت است و گرنه حجیتی ندارد.
7- در قضیه ابراهیم ‌‌‌‌(علیه السلام) چنان که آقای صرامی اشاره کردند، اسماعیل ‌‌‌‌‌‌(علیه السلام) به تبع امر خود را تسلیم کرد.
8- در مسخ و تبدیل به میمون شدن چرا باید خلاف ظاهر آن را معنا کنیم و بگوییم مقصود صفت بوزینگی است؟
10 - در قضیه هارون مکی، ایثار با کرامت منافاتی ندارد.
11- رابطه انسان با خدا با رابطه انسان‌ها با هم تفاوت دارد خدا می‌تواند دستوراتی بدهد که از نظر مردم خلاف کرامت است؛ مثلا دستور به کشتن بدهد. کرامت مراتب دارد و هر کس به تناسب از آن برخوردار می‌شود.
12 - کرامت و عدالت برگرفته از غرب با بحث ما تفاوت دارد. ما اصل را می‌پذیریم ولی صحبت در مصادیق است. هر آن چه را خلاف کرامت می‌دانیم باید از آیه یا روایتی به دست آید و هر کس تشریع را رعایت کند تکوین را هم رعایت کرده است.
13- ما در این بحث هر آن چه بنای عقلاست می‌پذیریم و همان ضابطه عقلا را پیاده می‌کنیم.
14- اصل ثانوی غیر از عنوان ثانوی است. اصل اولی یعنی در صورت نبود آیه و روایت، زمانی به حکم منجر می‌شود که با ضابطه عقلا همراه باشد و تا ردع نشده بر اساس آن حکم هم می‌دهیم.
ادعای ما این است:
می‌گویند با فهم عقلا نمی‌توان طبق ظاهر آیه حکم داد ولی ما می‌گوییم این مطلب درست نیست چون اثبات این که خدا هم چنین کرامتی را در نظر دارد مشکل است. هر چه عقلا گفتند به این معنا نیست که خدا هم همان را بگوید و گرنه باید گفت کرامت با تغییر عرف تغییر می‌کند.
 در بخش دوم بحث حجت الاسلام و المسلمین ایازی نقدهای زیر را بیان نمود:
1- اگر در مورد ابراهیم ‌‌‌‌(علیه السلام) از نذر قبلی سخن بگوییم امر مستقیم از ناحیه خدا معنا پیدا نمی‌کند. با این حال در این که آن چه در آیه آمده مقصود امر است یا عشق یا مطلب دیگر، جای بحث دارد و به قطع نمی‌توان آن را به امر مستقیم تفسیر کرد. تفسیر بر اساس تورات هم با اسلام منافات دارد و با وجود احتمال‌های متفاوت، آیه دلیل بر حرف شما نمی‌شود.
2- در استدلال به کرامت مراد ما سخن افراد کوچه و بازار نیست بلکه مطالبی است که فقیهان و مفسران به زبان می‌آورند. در بحث اختلاف قرائات حتی در توحید هم اختلاف داریم و این حرف متخصصان است نه حرف مردم عادی.
3- اصل عدالت و کرامت شرق و غرب ندارد هر آن چه عقلا بما هم عقلا بگویند پذیرفته است.
4- در آیات ناظر به صفات باید خلاف ظاهر معنا کرد چنانکه «وجه» و  «ید» را خلاف ظاهر معنا کرده‌اند.
5- ممکن است عقلا چیزی را خلاف بدانند و مسئله تغییر کند. اگر این را نپذیریم ثابت و متغیر را هم نباید پذیرفت.
6- بحث من بنای عقلا در کرامت است نه فقط بنای عقلا.
7- راجع به میهمانی خدا در ماه رمضان و این که خوردن و آشامیدن ممنوع شده نیز باید گفت در جایی که بنده خود چیزی را انتخاب می‌کند مسئله متفاوت می‌شود.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین صرامی افزود: در داستان ابراهیم «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيم» از کرامت و تکریم انسان حکایت دارد به خلاف استناد به کرامت در خلقت انسان. شیطان در آن جا به امری اشاره می‌کند که با کرامت ارتباطی ندارد.
کرامت و عدم اهانت دو امر جداگانه‌‌اند و نباید با هم مطرح کرد.
سیره عقلا را اگر مرتبط می‌دانید یعنی کرامت موضوع کار عقلاست و نباید آن را موردی معنا کرد.
در پایان حجت الاسلام و المسلمین خادمی اظهار داشت: «کرمنا» امر ثابتی است و موقعیتی دارد که قابل زوال نیست. این موقعیت شامل همه می‌شود نه این که به برخی داشته اختصاص باشد و نکته آخر این که تکریم از ناحیه خدا با تکریم از ناحیه بندگان تفاوت دارد.


 
منبع:

11:371398/11/16
تعداد بازدید: 204
 
امتیاز دهی
 
 

[Control]
تعداد بازديد اين صفحه: 205

آدرس: قم - میدان شهدا - خیابان معلم   پژوهشکده فقه و حقوق
تلفن: 371160 - 025  داخلی 1364
ایمیل: feqh@isca.ac.ir

ایتا
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

پژوهشكده فقه و حقوق
مجری سایت : شرکت سیگما